دختر نازم دنیزدختر نازم دنیز، تا این لحظه: 9 سال و 11 ماه و 25 روز سن داره

دخترم دنیز

تولد بابا حمید مهربون ( هفته 25, 26 و 27 بارداری )

1392/12/7 19:59
نویسنده : مامان دنیز
283 بازدید
اشتراک گذاری

دخترم روزهایی بود که زن بودن و دختر بودن خود را باعث تمام دردهایم می دانستم، قلبم آنقدر شکسته شده بود که هر تکه اش گوشه ای از روحم را خراشیده بود، قلبم نه دیگر قلبی برای عشق ورزیدن بود بلکه قلبی بود تکه تکه و که هر تکه اش خاطره ای تلخ را به یادم می آورد.

همان روزها بود، روزهای آخرین 22 سالگی و وردود به 23 سالگی، روزهایی که به دلم مهر ورود ممنوع زده بودم، پدرت را دیدم چه آرام و متین بود، مثل همین روزهایش آرام و متین. دستانم را گرفت تکه تکه قلبم را با صبرش و با عشقش ترمیم کرد. نگاهش پر از شرم بود و حیا، پر از وفاداری و مهربانی. حتی باور نمی کردم این فرشته مهربان روزی مرا برای باهم بودن بخواهد فقط می خواستم کنارش باشم و دستانم در دستانش باشد، و او 6 سال تمام است که دستانم را رها نکرده.

دخترم پدرت باعث شد تا آرزوی دختر دار شدن به رویای شیرینی برایم تبدیل شود چرا که او به من آموخت زن بودن شیرین است اگر درکنار مردی پر از مردانگی و غیرت سر کنی.

 

عزیز دل مامان دعا می کنم هر لحظه و هر ثانیه که تو هم دستانت در دستانت مردی به مانند پدرت قرار گیرد.

 

همسرم همه زندگی من؛ این روزها دو قلب در وجودم به عشق تو می تپد و دو روح تو را فریاد می زنند، تولدت مبارک، یگانه عشق من

 

دختر مهربون مامان روزهای ماه 7 بارداری رو در حال سپری کردن هستیم و شما هر روز بزرگتر می شی و من بابا و بقیه نزدیکانت برای اومدنت لحظه شماری می کنیم و حسابی درگیر خرید برای شما هستیم.

 

خدای مهربونم ممنونم که من دخترم به سلامتی شش ماه رو تموم کردیم وارد ماه هفتم شدیم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به دخترم دنیز می باشد