فروردین زیبا (هفته 32 و 33)
دخترم روزهای قشنگ بهاری و درکنار هم طی می کنیم، حرکات و لگدهای شما خیلی قوی و محکم شده ، بعضی اوقات اینقدر شدید تکون می خوری که دستم و رو شکمم تکون می دی، گاهی از خواب بیدارم می کنی و حس می کنم زلزله شده ، مامانی شما مگه قرار رزمی کار بشی اینقدر زورت زیاد . خلاصه عزیز دل مامان حسابی شیطون شده و برای خودش تو دل مامانش بازی می کنه .
هیچ وقت برات از سختی ها بارداری ام نگفته بودم ولی این روزها درد عجیب و غیرقابل تحملی تو قسمت دنده های پشتم دارم طوری که طفلی بابا حمید دایما در حال ماساژ هستن ولی بهتر نمی شه . تمام مدت نوروز این درد همراهم بود نتونستم جایی برم؛ البته فدای سر عزیز دلم بلاخره بیخودی که نمی گن بهشت زیر پای مادران . فقط می خواهم دعا کنی 6 هفته باقی مانده تا زایمانت و در آغوش کشیدنت هم به سلامتی خوشی طی بشه، همین برام کافی .
راستی کوچولو عمه فاطمه هم 15 هفته ای شده و داره بزرگ می شه، البته هنوز نمی دونن جنسیش چیه انشاله ایشونم این دوران و با شادی طی کنن .