اولین تولد مامان با حضور نفسش (هفته 14 و 15 بارداری)
دوست داشتن تو چه آسان و بی بهانه است. مادر شدن به من آموخت گاهی برای دوست داشتن نیاز به محبتی از طرف او نداری، به من آموخت دوستش داری بی بهانه و بی توقع... و حال شرم را در همه حضورم برای قضاوت محبت های بیش از اندازه مادرم حس می کنم، دوستت دارم نفسم بی بهانه چرا که همه بهانه زندگی ام حضور تو شده است.
14 ام آذر امسال بزرگترین هدیه رو از خدا گرفته بودم، هدیه ای با بوی عشق و انگیزه، امسال حضور تو من و بزرگ کرد معنای بالغ شدن تازه دارم متوجه میشم، چشم انتظار هیچ تبریکی نبودم، هدیه ای نمی خواستم، حس کردن حرکات ظریف و دوست داشتنی جای خالی در قلبم نگذاشته بود، مامانی ممنونم که اومدی و مامان اینقدر شاد کردی.
امسال بابا حمید شب تولدم حسابی سرماخورده بود ولی طفلی بازهم خجالتم داد و با هدیه و گل وارد خونه شد، مامی و جون و باباجونی هم حسابی خجالت زدم کردن و ما اون شب یک کیک خوشمزه دست پخت مامی جون و خوردیم. شب قشنگی بود .