سونوگرافی ان تی (هفته دوازدهم و سیزدهم بارداری)
زیباترین معجزه هستی در وجودم حضور تو است، عاشورا و تاسوعا را پشت سر گذاشتیم و از مولایم برای حضور تو تشکر کردم.
هر روز حضور تو را بیشتر حس می کنم، احساسی که تا سالها بعد هرگز از آن باخبر نمی شی، حرفی که همیشه مامی جون بهم می گفت "تا مادر نشی نمی فهمی من چی می گم"، یک حس بکر، حسی پر از مسولیت و عشق...
هفته دوازدهم مصادف بود با تاسوعا و عاشورا و اومدن عمه فاطمه از تهران، به همین مناسبت یک مهمونی گرفتم و عمه ها و بابا بزرگ و مامان بزرگت و دعوت کردم، و آخر شب هدیه خودم یعنی کت و شلوار بابا حمید بخاطر قدرانی ازش و بهش دادم. اون شب اولین بار بود که تو رو در وجودم حس کردم؛ خیلی خسته بودم و شب متوجه شدم کوچولو مهربونمم خسته شده و خودش و محکم زیر شکمم جمع کرده ، هم ناراحت شدم که شما خسته شدی هم کلی ذوق کردم که حس ات کردم.
دومین روز از هفته سیزدهم با مامی جون و بابا جونی رفتیم سونوگرافی ان اتی، الهی مامان قربونت بشه، وقتی دکتر دستگاه سونو رو گذاشت رو شکمم شما رو دیدم که داشتی دست و پات و تکون می دادی الهی قربونت بشم آرامش عجیبی تو وجودم حس کردم و فقط حرکات شما رو نگاه می کردم واقعا روی ابرها بودمممم، وقتی دکتر می خواست ان اتی رو اندازه بگیره شما با لگد به دستگاه سونو واکنش نشون می دادی مامان قربون هوش ات بشه؛ تازه دور سر شما سه روز از سن ات بزرگتر که داره نشون می ده عزیز دلم چه قدر باهوش .
خدا رو هزاران مرتبه شکر می کنم که شما کاملا سالم و سلامتی، عزیز دلم اینم عکس سونوگرافی عزیزترین هدیه خدا.
"عزیز دلم خوشحالم و خدا رو شاکرم که امروز وارد ماه چهارم بارداری شدیم"