روز مادر و نهمین ماه بارداری (هفته 35 و آغاز هفته 36)
مـــــــادر؛ چه واژه غریبی است، چه پر مفهموم و بی صداست. مادرم معنای همه مهربانی ها بود و هست، مادرم معنای تمام فداکاری ها بود و هست، وقتی دلم می گیرد تنها اوست که بدون اینکه چیزی بگویم پا به پای دلم می گرید، وقتی در پشت نگاهش آرزوهای سبز را برای خود می بینم تنم می لرزد می گویم نکند بازهم حسرت به دلش بگذارم.
8 ماه است که هر روز صبح بوسه بر شکم باردارم می زند وقتی می گویم "ماماننننننننننن" با خنده می گوید "الهی یک روز تو هم طعم نوه را بچشی آن وقت مفهوم این بوسه ها را خواهی فهمید". شبها برای سلامتی من و تو تا صبح دست به دعاست و صبح ها با همه دردهای جسمانی اش پذیرایمان. چگونه بگویم من هم مادر شدم وقتی ذره ای از خوبی های او را داشتن برایم به مانند یک رویاس.
دخترم، الگویم برای مادر شدن زنی است که برای خیلی ها مادری می کند و من چه خوشبختم که یگانه دخت اون شدم. دخترم خوشحالم که تو را در آغوش او می بینم و خدا را شاکرم که کنارم هست تا نگذارد در حقت ظلمی کنم.
دخترم، همه زندگی من، چه زیباست که تو هستی، وقتی امروز با تکانهایت شادمان می کردی مادرم چه مهربانانه به تو گفت "ممنونم که آمدی و دخترم را شاد کردی" دخترم برای من، برای دل مینایی مادرم کنارمان بمان و دنیایمان را هر روز سبزتر کن. دخترم من هم از تو ممنونم که اومدی.